بدون عنوان
25 دی امتحان پایان ترم سوم دانشگاه من بود و من خیلی هول بودم شما با باباشهرام خونه بودی و من با آیدا دوستم برای امتحان اونم 5 تا تو یک روز رفتم دانشگاه .چه روز بدی بود پر از استرس. اینقدر امتحان هوش مصنوعی سخت بود که هیچکس از عهدش درنیومد و آخردست استاد گفت نمره ها روی نمودار می بره. ولی تموم شد و گذشت . جمعه تو با بابایی قرار داشتی بری استخر و چون شهرام درس داشت من تو رو بردم خونه مامانی و خودم هم اونجا موندم تا تو برگردی. خیلی بهت خوش گذشته بود و حسابی با بابایی از خودتون پذیرایی کرده بودین. شنبه من متوجه شدم که یکی از درس های ترم جدید فعال شده و مطالبی برای ترجمه ارائه شده . ای باباااااااااا دوباره روز از نو و روزی از نو ای...
نویسنده :
مامان
13:59